اعتراف
یکی یه جایی نوشته بود، ما وبلاگ نویس ها ، جانمان به کامنت بند است! همین
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%81/trackback/
دیدگاه
دستانم کمی می لرزند ..
دیگر توانی برای ننوشتن نیست.
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ می 7th, 2015 12:42:
سرت سلامت برادر
[پاسخ]
ارسال شده توسط: عابد | 5 می 2015 09:42
یک بار نوشته بودم:
گاه میاندیشم، میتوانی تو به کامنتی دلِ من شاد کنی.
یک بار دیگر نوشته بودم:
هوا را از من بگیر، کامنت را نه
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ می 9th, 2015 16:20:
سلام
ئه، شما هم اینجا را می خوانید 🙂
ممنونم. حس تان جاری.
[پاسخ]
ارسال شده توسط: نجوا | 9 می 2015 16:16
این یادداشت هم:
بعضی ها انگار متوجه نیستند که بعضی از ما وبلاگ نویس ها چقدر جون مون بنده به این کامنت هایی که می آد. می آن اینجا مطلب رو می خونن و احتمالاً توی دلشون یه چیزی می گن و می رن. اما انگار خبر ندارن که وقتی آدم بعد از ساعت ها کار و دویدن و این در و اون در زدن، آخر شبی می آد چشم اش می افته به این کامنت هایی که اغلب هم با مهر و محبت و دوستی نوشته شده چقدر به قول بچه ها حال می کنه و دلش وا می شه و خستگی روز از تن اش در می ره. امروز خواستم هم به اونهایی که معمولاً کامنت می ذارن -حتی در حد این که بگن مثلاً “جالب بود، مرسی”
http://ahmadnia.net/blog/spip.php?article1545
[پاسخ]
ارسال شده توسط: نجوا | 9 می 2015 16:17