او

بسم الله

انار را که می کاری، نهال است، نهالی که قبلا دانه ای بود، باید بگذاری بزرگ شود، شاخه هایش زیادتر شود، سبز تر ، پر برگ تر
باید هر روز آبش بدهی، مواظبش باشی که نور برسد، خاکش کم نگذارد، باید خوراک هایش را بدهی،

باید بگذاری بزرگ شود، زمان بگذرد، باید برف های ِ سخت ِ زمستان را تحمل کند، و هم مواظبش باشی که شاخه های نازکش زیر برف نشکند، خم شد اگر، اشکالی ندارد.
باید پاییز ها را عبور کند، برگ هایش زرد و نارنجی و قرمز شود و قهوه ای، و فرو بریزد،
باید مواظب باشی در بهار شکوفه هایش را

آن وقت چند سالی که گذشت،
چند باری که زمستان چند تایی از شاخه هایش را شکست،
چند باری که برگ هایش ریخت،
چند باری که شکوفه هایش را باد برد،

سالی می رسد که بهار، چندین شکوفه ای می دهد، و تابستان شکوفه هایش دیگر نمی ریزند، و پاییز بار می دهد، انار می دهد،
اناری سرخ، انارهایی سرخ

از همان هایی که کافیست ترک بخورد تا راز رسیدن باشد.

آری باید آفتاب بنیوشی و شاخه ی استدعا بلند کنی و برگ بدهی و در پس ِ سرمای ِ سخت و برف زیاد خم بشوی و نشکنی و برگ هایت بریزند و شکوفه هایت را باد، فنا کند و باید که در همه این زمان ها کسی باشد، کسی باشد مواظبت باشد که اگر تاب نیاوردی کمکت کند که نشکنی، کسی باشد که نگاهت کند، چشم ِ نگرانش را هر لحظه حس کنی،

آن وقت
بعد از این همه مرارات،
بار بدهی،
انار بدهی،

و لذت ببری از نگاه ِ او که نشسته است در بعد از ظهر پاییزی زیر آفتاب، و نگاهت می کند و لذت می برد .

باید اویی داشته باشی که کمکت باشد، تا بتوانی بگذرانی تمام این ایام را، که دلت خوش باشد انار که دادی او دلش خوش می شود.

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد..


تتمه:
– سخت است همه ی این مسیر را بروی بی آنکه اویی داشته باشی. سخت است، زمستان طاقت فرسا است،
شکایت نمی کنم اما سخت است نازنین…

تمت و لله الحمد

بازتاب

بازتاب URL برای این نوشته:

Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d8%a7%d9%88/trackback/

دیدگاه

گاهی دچار بود
شایدنمیشدفهمید که عاشق بود
همیشه فاصله هست
چراکه
زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام شد!نه میشود

[پاسخ]

تازه انار هم که داد، چند سالِ اول، بارش بار نیست…
باید صبر کنی…
اما انارش که انار شد، دلت حال دیگر میشود…

آه اگر انار باشد و دل…
خونِ دل ت را هم تصفیه کند شاید…

[پاسخ]

این نوشته را همان موقع ها که نوشته شده بود، خواندم، میخواستم نظر بگذارم و لینکِ یکی از یادداشت هایم را که دوست دارم، که اناری بود، بگذارم اما نشد…
گذشت تا امروز که برای بار اول توی این وبلاگ کامنت گذاشتم.
دلم نیامد برای این هم هیچ نگویم، این شد که گفتم.
همین.

[پاسخ]

ای کاش رفیق خوبی می بودم.
ای کاش ارزش دل بستنها را می دانستم.
ای کاش دلی آنچنان داشتم.
بنظرت
دیر شده؟

[پاسخ]

دچار پاسخ در تاريخ دسامبر 11th, 2011 19:54:

تو زیادی عاقلی
نمی دانم خوب است یا نه
ولی حکما عاقل بودن بد نیست

[پاسخ]

ارسال دیدگاه