دیوانه!
روی ترمه ی طاقچه اش قرآن باشد و نهج البلاغه و حافظ و مثنوی و دیوان شمس،
تو باشی و من باشم و او را هم دعوت کنیم، شبی باشد و زیر کرسی برایمان غزل بخواند و غزل. تا خود ِ صبح.
خودمانیم، تو نباشی، زیاد هم مهم نیست، فقط او باشد..
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d8%af%d9%8a%d9%88%d8%a7%d9%86%d9%87/trackback/
دیدگاه
حالا این تو و او آنموقع که ها بودند؟
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ دسامبر 11th, 2011 19:56:
اگر قرار بود که ها مشخص باشند برای من و تو که دیگر او و تو نمی شدند، می شدند که و که
[پاسخ]
ارسال شده توسط: kk | 11 دسامبر 2011 14:39