بیا
گاهی اوقات عادت می کنی، به گفتن، به نگفتن، به نه گفتن و به خیلی از عادت هایی که شاید من و تو در آن ها شریک باشیم، کسی چه می داند شاید همین شد دلیل ترک عادت هامان. بیا امروز با هم بنشینیم روبروی خورشید و قطره به قطره با هم حرف بزنیم، بیا با هم عادت هایمان را عوض کنیم، من ازتویی که نمیشناسمت خوشم بیاید و تو از منی که نمیشناسی ام، ما فقط همین سال های عمرمان را با هم بوده ایم و این بودن بشود عادت مشترکمان، حالا چه فرقی می کند من کیستم یا تو کیستی، اصلا چه کسی بود او را صدا زد؟ مگر نه اینکه با هم هستیم؟ بیا با هم عادت هایمان را عوض کنیم.
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%81%db%8c/trackback/
دیدگاه
گاه
جای عادتهامان
بد جور درد می کند..
[پاسخ]
مرد باران پاسخ در تاريخ جولای 8th, 2013 14:58:
من از دور و نزدیک ها خسته ام
از این ظاهرا نیک ها خسته ام
هم از مذهب زاهدان ریا
هم از دین لائیک ها خسته ام
من از این یقین های ناپایدار
در انبوه تشکیک ها خسته ام
از این خط کشی های بی حد و مرز
از این گونه تفکیک ها خسته ام
از این بوق ها، زردها، سرخ ها
من از این ترافیک ها خسته ام
تکاپوی آبی دریا کجاست؟
از این آب باریک ها خسته ام
ز بس پست کردم برای خودم
از این کارت تبریک ها خسته ام!
محمدرضا ترکی
[پاسخ]
ارسال شده توسط: دچار | 7 جولای 2013 22:37