نیمه شب
از نیمه شب گذشته. چراغها خاموشاند.
زیر نور چراغکی متصل به پاوربانک که کارکرد چراغ مطالعه سیار دارد کتاب میخواند. گاهی نیمنگاهی به من میکند. گاهی من زیرچشمی میپایمش. پریمیر را نصب کردهام. کرک نمیشود. در عملگرهایش هم مدام ارور میگیرد. علیرضا قربانی دارد میخواند. “تنها و غمگین نشسته با ماه ، در خلوت ساکت شبانگاه” .
باران از یکی دو ساعت پیش نرمنرم میآید. سکوت خیابان با صدای چکچک آب باران که از لبه قرنیز بالا میچکد روی لبه همتای خویش پشت پنجره ما، میشکند. صدای تنبور است یا سنتور، یا چیزی نزدیک به این ها. هرچه هست زخمه میزند به عمق جانم.
میزم رو به پنجره و بیرون است. پرده را کنار میزنم. عمق سیاهی و پنجرههای آپارتمانهای آن سوی بلوار که بیشترشان روشن است. صدای لاستیک ماشینی در آب کف خیابان که در حال عبور است به گوش میرسد هرچند خودش را نمیتوان دید.
از لحظات لذت میبرم. دلم قهوه میخواهد. یک فنجان حوالی ساعت ۱۰ شب خوردم و رویش هم شام چرب. جرات نمیکنم. همینجوری کبد دارد خارج از حد و توانش تلاش میکند. برای احمد چهلم مجازی گرفتهاند. لینکش را برایم کسی فرستاد. دل نداشتم ببینم. احمد رفتنی نبود. بر میگردد.
“مه من چه دانی تو غم تنهایی را” . شب از نیمه خیلی وقت است گذشته. از عمر من اما … چقدر؟ معلوم نیست.
نوشته شده به تاریخ شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Fatal error: Uncaught Error: Undefined constant "display" in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php:31
Stack trace:
#0 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-includes/template-loader.php(106): include()
#1 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-blog-header.php(19): require_once('...')
#2 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/index.php(17): require('...')
#3 {main}
thrown in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31