و جعلت فیه لیلهالقدر
هر ماه رمضان که نزدیک میشود یاد دستهایم میافتم که چقدر خالیند
شانه هایم که سنگینند
مردم نمیبینند، خودم که میبینم، خودم که میدانم
یادمست چهها کردهم؛
نگاهها
سخنها
سکوتها
رفتنها و نرفتنها
انجام دادنها و ندادنها..
هر رمضانی که می آید فکر میکنم به حاجاتی که سال پپش در لیله القدر خواسته بوده ام و وقتی یادم نمی آیدشان، می فهمم چه چیزهای کم اهمیتی بوده اند..
پی نوشت:
دوستان و نادوستان، به برکت ناگزیر و ناگریز خداوندی در رمضان الکریم، این بندهی کمترین را حلال کنید و دعا، بگذارید کمی سبکبال شوم امسال..
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d9%88-%d8%ac%d8%b9%d9%84%d8%aa-%d9%81%db%8c%d9%87-%d9%84%db%8c%d9%84%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%d9%84%d9%82%d8%af%d8%b1/trackback/
دیدگاه
همین بی قراری های ساده و سنگین …
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ آگوست 7th, 2012 13:50:
همین آرزوهای روزمره و دم دست
پی نوشت:
چقدر خوب است که تو می آیی..
[پاسخ]
ارسال شده توسط: █████ | 7 آگوست 2012 13:46