یک جمعه ی لعنتیِ بدون ِ تو

بغض می رسد اینجای گلویم
اینجا را باید فقط باشی و ببینی که دستم را کجا گرفته ام و بفهمی که دیگر هیچ جایی برای بیشتر شدن ش نمانده
از آن وقتهایی است که دوست دارم بزنم هرچه روی میزم هست و دور و برم هست را بریزم بهم و بزنم و بیاندازم و بشکنم و بهم بریزم
از همین لپ تاپ لعنتی و آن تلویزیون دو تُنی آن طرف میز و کتاب ها تا گلدان حُسن‌یوسف و شمعدانی
آن قدر می خواهم همه چیز را بهم بریزم که نگو
دوست دارم تو باشی و فقط بایستی و هیچی نگویی و بدانی که می توانی آرامم کنی و اما نباشی و نیایی و همان دور نظاره کنی و من تا جایی که می توانم بزنم خودم را و آیینه را و اتاق را و همه ی زندگی م را بشکنم
و بعد
بنشینم میان تمام شکسته های خودم و وجودم و زندگی م و آن وقت شاید، تازه شاید، این بغض ِ همیشه ، باریدن بگیرد

و باز تو بدانی که فقط ذره ای اگر دستت، اگر سرم بود و دامنت، اگر شانه ت، اگر تو بودی، همه ی اینها نبود، و آن وقت من بودم، منِ هزار پاره ای که وجود تو مرا به هم دوخته و سرپا نگه می دارد، و تو بدانی و باز نباشی، و نمانی ام
آه این دل
چرا پس آرام نمی گیری لعنتی!
چرا بی خیال نوشتن نمی شوی، چرا بی خیال چِک چِک صدای دکمه های کیبورد نمی شوی
ای بغض چرا فرو نمی شینی؟ دیگر نفسی برایم نمانده ست، دیگر شانه های از گِز گِز کردن گذشته اند و دارند آتش می گیرند، لرزش دستانم امان برای نوشتن نمی دهد، آه من چقدر لعنتی ام ، چقدر بی خودم، چقدر از خود بی خودم
چرا این مرا و ترا آزار می دهم
چرا این دل لا مصب امان می برد
بیا ببین چقدر بد بختانه نشسته م به حرف، بیا و ببین آتش م را، بیا و بنگر سوخته هایم را، خاکسترهایم را باد دارد می برد، دیگر چیزی از من نمانده، ققنوسی هم نیست، همه ام نیست شد و نابود
چیزی نگذشته ست، من تنها ۲۴ ساله شده م
و ۲۴ قرن از زنده بودنم گذشته است، ۲۴ تکه م و هر کدام هیچ جای عالمند، من بدون تو نیست شده م، نابود شده م
خورشیدی و می دانم از دوریت می سوزم و می دانم نزدیکت بشوم هم می سوزم و می دانم دارم می سوزم

بیا..

با بغض ها و اشک ها
یک جمعه ی لعنتیِ بدون ِ تو

بازتاب

بازتاب URL برای این نوشته:

Fatal error: Uncaught Error: Undefined constant "display" in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php:31 Stack trace: #0 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-includes/template-loader.php(106): include() #1 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-blog-header.php(19): require_once('...') #2 /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/index.php(17): require('...') #3 {main} thrown in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31