به چشمهایم نگاه کن! سیاهی شب در چشمان من است..
چشم باز می کنم..
مثل فیلم ها دارم تلو تلو می خورم؛ دست و پاهایم گویی درد تاب آوردن فشار یک کوه دارند.
سر شانه هایم گز گز می کند؛ داغ شده است.
راهم را می کشم، و درون تاریکی می روم.
چراع می دهد؛ نمی خواهم، می خواهم و نمی خواهم، نمی توانم
مردد می شوم.
می نویسم.
می پاشم.
فرو می ریزم.
چشم می بندم.
پانوشت:
تیتر از حسین پناهی فکر کنم.
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/%d8%a8%d9%87-%da%86%d8%b4%d9%85%d9%87%d8%a7%db%8c%d9%85-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%da%a9%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%b4%d8%a8-%d8%af%d8%b1-%da%86%d8%b4%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d9%86/trackback/
دیدگاه
سلام و سال نو بر شما و خانوادهی محترمتون مبارک و میمون!
نظر شما رو دیدم بسی متعجّب و خوشحال گشتم. باز هم از این کارها بکنید!
در مورد سؤالتون هم اینکه؛ خب ایشون از دوستانِ وبلاگیِ ۴-۵ سالهی ما هستن که هرازگاهی یهو وبلاگشون رو بیخبر از بین میبرن و چند وقت بعدش یه وبلاگ جدید میزنن و منم همیشه تا رونمایی وبلاگ جدیدشون لینک وبلاگ قبلی رو نگه میدارم 🙂
شاد باشید و دلآرام
کم پیدا هم نباشید 🙂
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ آوریل 6th, 2012 11:29:
سلام
ممنونم. واقعا جماعتی را از نگرانی نجات دادین 🙂
[پاسخ]
ارسال شده توسط: مهبانو | 5 آوریل 2012 23:38
ببخشید ، شما شاعرید؟
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ آوریل 6th, 2012 11:34:
سلام
خوش آمدید.
من نمیتوانم اسم۵کاراکتری تان را بخوانم، یا خودتان هم نمیتوانید؟
فکر نمی کنم شاعر باشم.
یادش بخیر; فرهاد جعفری (نویسنده کافه پیانو) یک روز برایم نوشت:
شاعر درونت را بکش!
آنگاه قصه نویس شو
وگرنه نخواهی شد!
به …. عزیز
با فروتنی و احترام
[پاسخ]
ارسال شده توسط: █████ | 6 آوریل 2012 01:01