The Love! In The War
چون دوستت دارم؛
میروم و میگذارمت!
بازتاب
بازتاب URL برای این نوشته:
Warning: Use of undefined constant display - assumed 'display' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/do4ir/domains/do4.ir/public_html/wp-content/themes/thewindcriesmary/single.php on line 31
http://do4.ir/the-love-in-the-war/trackback/
دیدگاه
بایست!
بگذار او برود
بگذار صدای نفس هایش را بشنوی
بگذار راز شقایق را تنها تو بدانی
بگذار تمام ستاره ها روی بام خانه ات بیفتند
بگذار قصه نشود …
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ فوریه 26th, 2012 11:08:
ماندن پوسیدن ست.
گندآب می شود آبی که ایستاده ست
و آن وقت ست که دیگر
هیچ شقایقی سیراب نخواهد شد!
غصه دار می شوی
قصه دار می شوی
گمنام بمان!
[پاسخ]
ارسال شده توسط: ماه نو | 25 فوریه 2012 23:39
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من قشنگ است ..
[پاسخ]
دچار پاسخ در تاريخ ژانویه 28th, 2015 11:54:
میان رمل ها..
و آغوش باد
[پاسخ]
عابد پاسخ در تاريخ ژانویه 28th, 2015 14:38:
شبیخون این روزهایم مثال تگرگیست که از شدت برف و بوران به سودای یک مهربانی دلش قرص قرص است، سراسیمه بر صورت کودکی نرم و نازک بسان گلوله خودش را میان بازوان نحیفش ..
چقدر تلخ.
[پاسخ]
ارسال شده توسط: عابد | 28 ژانویه 2015 11:48