در نعت مرد حلال خوری، در همسایگی خواجه ربیع!

تمام قد احترام می‌گذارم

به مردی که لباس نانوایی به تن داشت و در زمان استراحت که تنورش خاموش بود
جلو مغازه‌اش یک سبد انگور سبز و شیرین عسگری را

     – که لابد از باغشان در روستا چیده بود –

با قیمتی کمتر از قیمت بازار می‌فروخت

و وقتی وزن کردن و پیمانه‌اش برای فروش تمام می‌شد،

دست می‌کرد و بدون نگاه کردن به سبد و انگورها،

هر خوشه‌ای که به دستش می‌آمد را روی انگورهای فروخته می‌گذاشت

                                    که یک وقت کم، نفروخته باشد

مرد!

نانت حلال، رزقت طیب و طاهر.

بازتاب

بازتاب URL برای این نوشته: