باید برق امید را مهمان همیشگی چشمانش کنم؛ دیگر همهی امیدش من هستم..
» باقی این نوشته را بخوانید ...۱- در یکی از وبلاگ های قبلی م، (اینجا چراغی روشن است…) سال ۸۶ فکر میکنم، چند پستی درباره یادداشت های یک تازه متاهل گذاشته بودم که متاثر از فضایی خاص بود. بعضی از مخاطبانم، آن موقع فکر می کردند که من واقعا متاهل هستم، که لازم می بود درباره ش روشن گری کنم. گذشت […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...چقدر باید طول بکشد اطرافیانمان یادشان بماند که آدم ها با قرار هاشان زنده گی می کنند. چرا من همیشه آدم ها و حرفهاشان را جدی می گیرم؟ گاهی آنقدر که جدی می گویند و تو برنامه ت را عوض می کنی، جدی نیستند!
» باقی این نوشته را بخوانید ...