بایگانی نویسنده

2013/07/20

از این به بعد من و تو دچار هم هستیم!

بریز در رگ من کولی جنونت را نفس بکش همه ی عقده ی درونت را نفس بکش که تن کوه را بلرزانی که انعکاس دهی روح بیستونت را خود تو بود که پرواز را به من آموخت دوباره اوج بده حس نیلگونت را تو آبشار منی ! لحظه لحظه ات جاریست بزن به همهمه ها […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/07/17

شکسته های دل

زبانش تیز تیز تن ِمن، زخمی، زخمی؛ چاک چاک از گپ های مرده.

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/07/13

اخوی

سرش درد می کند دلش هم درد می کند.. تمام تنش انگار؛ ولی کافی ست ببینی ش، تمام تن ت خنده می شود، تمام وجودت را شعف می کند..

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/06/26

۱۶خرداد تا ۴تیر

۱- باز هم سپاس گذارم از جناب ناصر رفیع عزیز که این غیبت و ایراد به وجود آمده را بر طرف کردند. ۲- یک سینه حرف، موج می زند در دهان ما.. ۳- ایام خوش آن‌ست که با دوست به سر شود! ۴- زیاده روی در هر چیز بد است؛ دقت شود در هر چیز. […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/06/03

انتخابات ریاست جمهوری ۹۲

تحلیلی اولیه بر شرایط کاندیداها

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/05/29

حلقه گذران

سیاست زدگی و مورچه ها

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/05/22

نبود و بود!

امرت متاع بود می شود آنچه نبود شد..   پی نوشت: نمی دانم چه بگویم ولی.

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/05/04

یادم آمد!

آها! یادم آمد می خواستم درباره تجربه گودر حرفی بنویسم، می خواستم درباره ی اینکه آدم وقتی یک چیزی را ازش دارند می گیرند چقدر حریص می شود برای داشتن بیشترش چه اینکه قبلش شاید خیلی حواسش نبوده باشد.. گودر را دارند می بندند از همین چند روز دیگرها، من که مدتها بود به طبفه […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...