بایگانی نویسنده

2013/05/03

حذف!

حذف! واژه ی جالبی ست که شاید تا قبل از ازدیاد ابزاریِ تکنولوژیک در زبان هایمان نمی چرخید! شاید به مدد این ترجمه های صد من یک غازی ِ ورژن های فارسی سیتسم های عامل گوشی ها مثل نوکیا آمده است جزو دایره واژگانمان. حذف اما حالا در پس سه حرف و پشت جادادن خودش […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/04/04

تو!

این‌بار دیگر برای همیشه، پیشِ هم هستیم.. ؛ بی‌حرف، بی‌حدیث -باد اگر آمد، شناسنامه هامان برای او.. – این‌بار دیگر برای همیشه، پیشِ هم هستیم.. ؛ بی‌حرف، بی‌حدیث -باد اگر آمد، شناسنامه هامان برای او.. – بانوی همیشه‌ی من! دیگر تمام عاشقانه‌هایم، تمام واژه‌هایم جان گرفته‌اند، دیگر تمام “او”های نوشته‌ها، “تو” شده‌اند، و تمام “تو”‌هایم، […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/03/29

این روزها که می گذرد!

وای از این روزها که می گذرد نه در این جهانم و نه در جهانی دِگرم، و تو فقط تو می دانی حال ِ مرا..   نمی شود ننوشت! نمی شود از تو نگفت! نمی توان شوق را پنهان کرد! نمی توان… هعی! ساده و صبور ِ من! چنان کلمات را به پایت بریزم، چنان […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/03/23

به: تو خیلی‌ها خود را برای جنگ آماده می کنند لازم است دیگران خود را برای جهان آماده می‌کنند ضروری است بعضی‌ها خودشان را برای مرگ آماده می‌کنند طبیعی است تو خودت را برای عشق آماده می‌کنی و چقدر بی‌دفاعی از: .  

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/03/19

بهاریه!

هر سال وقت سال نو که می شود، بهاریه نوشتن ها، سر می گیرد و اما هر سال وقت سال نو که می شود، بهاری در کنارم نیست تا برایش بهاریه ای بنویسم   هر سال؛ بهاریه نمی نویسم تا بهار شود..   پی نوشت: یک عکس بعدا اضافه می شود!

» باقی این نوشته را بخوانید ...

سال نو، زندگی ِ نو

اول: این پست ادیت شده ی پست قبلی ست! ماجرایش هم این است که یک جو روانی چند ساعتی مانده به تحویل سال از روز قبلش ایجاد شد که بعضی ها  ادای بچه های بالا را در می آوردند که ما میدونیم اسم سال چیه و رهبری به چه نامی جهت دهی می کنند، بعد […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/03/17

تو!

آدم گاهی دوست دارد بنویسد؛ فقط از تو فقط برای تو فقط بخاطر تو   گاهی این نوشتن ها ، آنقدر فوران می کند وجودم را؛ هعی.. ؛ همه ش که باید بگذریم از کنار گفتن ها ، از کنار واژه های قشنگ همه ش باید بگذریم از هیاهوی سکوت، از ازدحام حروف؛ از حرفهای […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/03/07

نانچیکوی سپید!

برف که می آید کرخت می شوم. دوست دارم توی همین رختخوابم بمانم، اگر هزار تا کار هم داشته باشم و هزار جا هم باید بروم، اگر زور بالای سرم نباشد از جایم تکان نمی خورم، برای اینکه بهانه ای هم داشته باشم، صبحی توی همان خنده شوخی ِ وقت صبحانه گفتم امروز وقتِ دور […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...