بایگانی نویسنده

2014/11/15

وقتی برای نبودن

چشم هایت که اشک آلود شد، دوباره آینه را نگاه کردم،  چند ثانیه پیشتر اینطور نبود، آخر تو که بیرون را نگاه می کردی من مدام داشتم نگاهت می کردم، نگران شدم، دلم ریخت. دستم را آوردم عقب و گوشی ت را که تنها حدسم بود از دستت گرفتم، هنوز سکوت بود. نوشته بود: انالله […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/11/11

ای حبیب ما، ای طبیب ما

ماییم و نوای بی نوایی، بسم الله اگر طبیب مایی . [با اجازه و احترام به حضرت نظامی گنجوی]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/11/06

باز این روزها

ورد است دیگر از زبان نمی رود.. درد هایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب…

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/11/01

یوم ..

یکی از خوبیای قیامت هم به نظرم همین یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ بودنشه. آدمها می فهمند که چطور دوست داشته شده بودند. تو می فهمی که چطور آدمها رو دوست داشتی. می فهمی، می فهمند. و سیه روی شود هرکه در او غش باشد..

» باقی این نوشته را بخوانید ...

اصلا بیا.

همیشه همینطور بوده ام، هیچ وقت سر خود ننوشته م، باید می نشسته م حالا یا توی گوگل ریدر خدا بیامرز یا الان در اینوریدر، به وبلاگ خواندن، آن وقت ۵-۶تایی ،؛ چه می دانم چند تایی که پست وبلاگ روایت گونه می خواندم، حال نوشتنم می آمد و شروع می کردم به نوشتن. یک […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/10/18

دام

هی باید بیشتر بنویسم هی کمتر می نویسم

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/10/14

هنوز!

هنوزم نوشته هایی که پیشنویس می مانند، زیاد است.. و شاید همیشه

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/09/11

حواسم ؛

به حواست هست.   همین!

» باقی این نوشته را بخوانید ...