انار ، حوا و باقی ماجرا
برایم کمی انار بیاور از انارهای باغ خودت دنیا کثیف کرده خونم را . . . نجف، از باب القبله حرم که خارج می شدی، شارع الرسول(ص) را که به سمت قبله ادامه میدادی و از بناتالحسن رد میشدی، نرسیده به شارع المدینه مغازهای بود. مغازهای که بعد افطارها حسابی چشمها را به خود خیره […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...