ارسال های قرار گرفته در Uncategorized

2012/03/24

Dead!

اتفاق ساده ای ست مردن; اگر که “زنده” باشی!

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2012/02/25

The Love! In The War

چون دوستت دارم؛ می‌روم و می‌گذارمت!

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2012/02/07

نشان گرفته دلم را..

اصلا هی بگذار بیاید و برود این شبها این روزها که شب نمی شوند، بگذار همه ی اتفاقات دنیا بگذرد این روز ها که شب نمی شود بگذار ربیع بیاید، بگذار اصلا باز محرم بیاید، صفر شود این روزها که شب نمی شود؛ این روزها هیچ وقت شب نمی شود.. آمده بودند؛ یک عالمه آدم هی […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2012/01/14

کشتی نجات

اشاره: توفیق شد چیزکی بنویسم، و بروم آخر صف ورودی باب الجواد تندنگارش آن از دقت آن کاسته‌ست لذاست که به هیچوجه نه در خور مجله الکترونیکی باب‌الجواد و دل‌بستگانش بود، و به طریق اولی نه در حد پیشکشی به حضرت‌ش؛ صرفا علاقه ای بود و بس؛ امید که بخشیده شود.  شب تاسوعا بود و […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2011/12/18

کوچه‌پشتی

نیمه‌شبی، برای تو؛ کنار حریم حضرت ضامن(ع) مجیر خواندم آخرهایش، بعد از اجازت لرزشِ هق‌هق‌ها، آنگاه که دلم آرام شد؛ نوشته بود: فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجىِ الْمُؤمِنینَ دانستم نجات خواهد داد یا تو را از غم.. یا مرا از غم رضیتُ بالله   برای عابد که این روزها درگیر ناخوش […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2011/12/05

نه بر مصیبت حسین

تو امشب گریه کردی من امشب برای اولین بار لرزیدن صدایت، بغضت، گریه ت را دیدم.. گریه نه بر حسین در عصر عاشورا که گریه بر ظلم بر حسین، در عصر حاضر اشک تو را دیدم بزرگ مرد، آنجا که گفتی؛ حسین آمد تا درس عزت بیاموزدمان، تا یادمان دهد بر حق بمانیم. حسین در […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2011/11/29

این‌روزها پاییزی‌ست؛ اما من باهارزاده‌م

پیش نگاشت؛ اول- آدمی زاد ست دیگر، گاهی دل‌ش می خواهد برود یک کاری بکند  ، Do4.ir را بدون سر و صدا راه انداخته م، کم کم آرشیو نوشته های قبلم را دارم سعی می کنم به اینجا منتقل کنم، اینجا دیگر خانه ی خودم است. خداحافظ اجاره نشینی! خداحافظ تبلیغات! خداحافظ قییل‌ت‌ر! برای برپا […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2010/09/08

عقده‌گشایی(این متن مینی‌مال نیست!)

گاهی که به ارتباطم با حضرت تو که فکر می کنم، می‌بینم شاید قوام این “دوستی‌چه” به ندیدن‌ست و دوری، که سبب شده‌ست مثل باقی ربط‌ها به این یکی گند نزنم تو شده ای آن آدم آخر شب که دائم حرفش بزنی و بدانی هرچند بی‌صداست، -که گاه فکر می‌کنی لا اقل دیوار پژواکی دارد- […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...