باور بکن تنهاییم را..
یک “تنهایی” داریم یک “تنهاییِ آمیخته با حسرتِ نبودن “داریم.. به خواب می زنم خودم را حسرت؛ برای نبودنت برای نبودنم پی نوشت: النوم اخ المرگ خواب دست من ست، کاش دیگری هم در اختیارم می بود.. ش
» باقی این نوشته را بخوانید ...یک “تنهایی” داریم یک “تنهاییِ آمیخته با حسرتِ نبودن “داریم.. به خواب می زنم خودم را حسرت؛ برای نبودنت برای نبودنم پی نوشت: النوم اخ المرگ خواب دست من ست، کاش دیگری هم در اختیارم می بود.. ش
» باقی این نوشته را بخوانید ...در سایهای زیر سقف حجرههای اطراف صحن در آن کنج نشسته و زل زده است به گنبد حضرت. نگاهش میکنم، حواسش به هیچچیز نیست، از دنیا و ماسوا در آن نگاه خبری نیست، انگار فقط اوست و حضرت رضا(ع). راهم را کج میکنم، در زاویهای مینشینم تا همینطور از دیدن یک بندهی خوب خدا و […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...اینبار که بپرسد: اوقات فراقت را چگونه گذراندید؟ خواهم نوشت: فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت..
» باقی این نوشته را بخوانید ...یکدانه سیب سبز رسیده است.نه دلِ خوردنش دارم،نه اویی هست که پیشکشش کنم؛عجب مصیبتیست سیب داشتن..می فهمی؟ پا نوشت:لااقل خوب است که سرخ نیست..
» باقی این نوشته را بخوانید ...جامانده از پاییز بر بی برگی درخت؛اناری هستم! می دانم جایش اینجا نبود، آنجا بود؛ ولی به دل او می نشست؛تیتر و متن از اینجا
» باقی این نوشته را بخوانید ...دوست دارم خانه ای داشته باشم با تخت و پشتی و کرسی،روی ترمه ی طاقچه اش قرآن باشد و نهج البلاغه و حافظ و مثنوی و دیوان شمس،تو باشی و من باشم و او را هم دعوت کنیم، شبی باشد و زیر کرسی برایمان غزل بخواند و غزل. تا خود ِ صبح.خودمانیم، تو نباشی، زیاد […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...