می توانی هرزهگی بنامیش؟
نگاه میکنی به تاریخ، نبودهای، ساعت را؛ ۴ از نیمهشب گذشته ست فکر میکنی، هزارها حرف، که از گفتن هیچکدام مطمئن نیستی، حوصلهات باز از این همه شک سر میرود؛دنبال اطمینانها میگردی چشمها! نمیدانم اسمش هرزهدلیست یا نه!؟ یا هرزهنگاهی؟ نه؛ فکر نمیکنم گناه باشد، -گناه هم که باشد، بیا کمی گناه کنیم- چشمها پنجره […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...