سودا زده!
همه جا پر شده از یاد تو، همه جا ولی چه فایدهتو که نیستی،یادت را می خواهم چه کنم ..
» باقی این نوشته را بخوانید ...همه جا پر شده از یاد تو، همه جا ولی چه فایدهتو که نیستی،یادت را می خواهم چه کنم ..
» باقی این نوشته را بخوانید ...به هم که می ریزم،تو هم که نیستی؛ ثانیهها انتظار پوکیدنم را می کشند..
» باقی این نوشته را بخوانید ...بسم اللهآتش که میگیرد همه چی را میسوزاند، برایش پوست و گوشت و اساسیه خانه فرقی نمی کند، از آن بدتر وقتیکه انفجار باشد آن آتش..با امید و آرزو ۷-۸ روز به سال تحویل وسایل خانه را جمع می کنند و موقتا به طبقهی بالا که منزل مادربزرگشان است می روند، تا پول عیدی کارگری […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...بسم الله همین امروز ظهر بود که پستی را در میوهی ممنوعه نوشته م، ذکر نام او تا آخرین نفسهیچ فکر نمی کردم به این زودی تعبیرش را ببینم خبر کوتاه بود و خلسهآور“عمه جان حالشان بد است”همین یک جمله است که همیشه به ما می فهماند یکی از بین ما بال گشوده است. در […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...چند وقتی است آمار بوق زدنهای پشت سری هایم،پشت چراغ قرمز وقتی که سبز می شود بالا رفته.
» باقی این نوشته را بخوانید ...انتظار می کشند گنجشکِکهای سرما زده را پشت پنجره، دانه های ناناز پگاهان . .
» باقی این نوشته را بخوانید ...این نوشته صرفا برای شخص خودم نوشته می شود و هیچ گونه ارزش دیگری ندارد. چند وقت است که ننوشته ام، نه شب هایم شب است، نه روزهایم روز، نه دلم دل است و نه عقلی بمانده…نه خدایی برایم مانده نه خرمایی، راحت تر بگویم؛ نه خدایی برای خود باقی گذارده ام نه خرمایی خورده […]
» باقی این نوشته را بخوانید ...جامانده از پاییز بر بی برگی درخت؛اناری هستم! می دانم جایش اینجا نبود، آنجا بود؛ ولی به دل او می نشست؛تیتر و متن از اینجا
» باقی این نوشته را بخوانید ...