بایگانی نویسنده

2015/11/20

من، او، آن؛ و هرچه بعد از آن

می گفت: بعد از آنکه دیوانه شد، دیوانه شدم، تازه آن وقت بود که برای دیگران دیدنی شدم، مرئی! اسمش رویش است دیگر، در منظر و مرئا! قرار گرفتم. قبلش مثل بقیه آدم ها بودم، بعدش هم ظاهرا مثل بقیه آدم ها شدم، لحظه ست دیگر، آن. یک آن می آید و آن آن از […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/08/10

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی! روایتی از مرگ و اندوه

چند سال پیش، یعنی وقتی که هنوز خبری از اینستاگرام و واتس اپ و اندروید نبود و حتی گوگل ریدر هم فراگیر نبود و عصر، عصر قدرت بلامنازع وبلاگها بود، من هم وبلاگی داشتم و با اینترنت دایال آپ تر تر کنان و در قامت یک بلاگخوان حرفه ای، اشتهای سیری ناپذیر وبلاگ خوانی م […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/07/31

کنج دریایی من

کتابها مرا می خوانند، سرشار از آرامش می شومآرامشی توام با هیجاندر پس هر عنوان، داستانی و هیجانیمعرفتی، حرفی، روایتیدر پس هر عنوان، فراغتی، هدایتیکتابها مرا میخوانند.   کتابخانه ی من. عکس در آبان -۹۳ – مشهد  

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/07/27

باغچه‌ی کتاب‌ها

کتابها همیشه حالم را عوض می کنند   بخش گردش کتاب ، کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی – مشهد – ایران

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/07/24

بید مجنونم که باشی..

پ.ن: عکسهایی که گرفته م و شرح آن ها را ، که در اینستاگرامم منتشر می شود، اینجا هم می گذارم.

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/05/03

اعتراف

یکی یه جایی نوشته بود، ما وبلاگ نویس ها ، جانمان به کامنت بند است! همین

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/04/19

مادر ها

دیشب پشت فرمان بودم، داستان همشهری۴ هم پخش می شد، نمی دانم کجای ِ کدام داستان، سروش صحت گفت که مادر ش که فوت کرد، ۱۲ ساله بود، شاید هم نویسنده ای دیگر بود، و من اشک می ریختم، دلم برای مادر م تنگ شد، صبحی، رفتم منزل مامان، پر از زندگی بودند، حرف زدیم […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2015/04/18

Per.

جلا نمی یابد که، کِدر می شود روح آدمی در گذار سالها. پ.ن:دارم به بیست و خورده ای سالگی نزدیک و نزدیکتر می شوم و آنک آن پسرک ِ نظر نکرده..

» باقی این نوشته را بخوانید ...