بایگانی نویسنده

2014/01/18

دیشب ، شبکه آموزش، فیلمی را گذاشت که مرا نشاند برای دیدنش، در این روزهایی که تلویزیون زیاد نمی بینم. بعد از آن، نشد و نخواستم که برخیزم، همانجور که گوشی همراه دستم بود ، سرچ زدم و سایت کارگردان کار، خانم پوران درخشنده را پیدا کردم، و ایمیلشان را ،  و شروع کردم برای […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2014/01/14

صلاه مغرب

همین روزها دوباره بهار می آید دوباره می نشینیم کنار شب بو ها، اقاقیها، خوب است که هنوز نرگس ها کنار زندگی مان هستند.   زمستان ست، سرد است، ولی دل مان گرم است. به همین گاه و بیگاه ها..

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/12/20

اثر هنری عصر جمعه – سبک دچارانه

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/11/05

دوباره فصل توست

و خداوند انار را آفرید نذر دستان تو.. – دچار  

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/11/04

تا یادت نرفته است باید بنویسی!

شاید مثل بعضی ها آلزایمر بگیری، نه از ۲۸ مرداد یادت بیاید، نه از سفارت جاسوسی، و نه حتی از جنگ و هواپیمای مسافربری. باید تا یادت نرفته است ، درشت بنویسی مرگ بر آمریکا حالا کاری ندارم که آلزایمر که گرفتی، هنوز امیدی هست، وخاطراتت، یادت می آید!   همین.

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/10/07

کال!

تند تند می نویسم. شاید حواسم پرت شود. گزارش خواسته است. من که شش ماه نبوده ام. جواب سربالا می نویسم. پیامک می زند و تبریک می گوید. پیشاپیش برای همه ی ماه. دوستش دارم. جوابی نمی دهم و می دهم. امروز هم دیر می کنم. دیروز را هم نرفته م. می گفت : برو […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

The one part of a story – 1

نگاهی به روزنامه کرد، صفحه اول، عکسی بود که هیچ انتظارش را نداشت. همان نیم تای پایین که همیشه جای آگهی پولدارها بود! اطرافش را پایید، کسی نبود، راه افتاد، قدم زد، ذهنش پر بود از هر آنچه که نمی دانست، باید کاری می کرد، نمی توانست. احساس گنگی مبهمی داشت. صدای قدم هایی شنید، […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...

2013/09/26

امام و ما

حضرت امام به یکی از فرزندان خود که از شیطنت بچه اش گله میکرد می فرمودند: من حاضرم ثوابی را که از تحمل شیطنت او می بری، با ثـواب تمـام عبـادات خـودم عـوض کنـم… شاید از بی عرضگی و کم کاری ماست که بعضی خانمها قله ی موفقیت خودشان را مسابقه دادن با مردها در […]

» باقی این نوشته را بخوانید ...